پنجاه میلیون دلار، داستانهای افغانی به زبان انگلیسی

 

 

 

پنجاه میلیون دلار، نام کتابی است از عبدالوکیل سوله مل شینواری که به تازگی به زبان انگلیسی منتشر شده است. شینواری نویسنده افغان است که در بین نسلی از افغان ها شهرت زیادی دارد.

در این مجموعه داستان نویسنده سعی کرده دغدغه های اجتماعی مردم افغانستان را به تحریر بکشد و به خرافه ها و جنبه های سنت ها و رسوم افغانی توجه کند.

چاپ این کتاب در بازار ادبیات انگلیسی از دو جهت حایز اهمیت است. اول به این جهت که این کتاب اولین مجموعه داستان مستقل از یک نویسنده افغان است که به انگلیسی ترجمه می شود و دوم اینکه این

کتاب توسط یک مترجم افغان به انگلیسی ترجمه شده است.

 

این دو عامل نشان می دهد که هم ادبیات افغانستان قابلیت های جهانی شدن و وارد شدن به ادبیات جهان را دارد و هم اینکه افغانهایی که تسلط به زبان های خارجی دارند تا چه اندازه می توانند در معرفی

فرهنگ و ادبیات کشور خودشان موثر باشند.

 

این مجموعه داستان آیینه ای است از زندگی خیلی عادی مردم افغانستان. آنهایی که در افغانستان هستند یا در بیرون از افغانستان در جای جای دنیا پراکنده شده اند اما هنوز هم شدیدا افغانند.

داستان های وکیل ما را شهر به شهر خانه به خانه و چهره به چهره به داخل حافظه جمعی افغانستان و مردم آن می برد. داستان های وکیل با ما نفس می کشد با ما در خیابان راه می رود و با ما سر سفره

می نشیند غذا می خورد و به این شکل خواننده را به تمام زوایای مخفی زندگی افغانی می برد. زوایایی که معمولا افغان ها از بازگو کردنشاندر مقابل دیگران سرباز می زنند.

 

عبدلوکیل شینواری در رشته داستانهای خود ما را در مثلث خودمان با خاطره جمعی خودمان و تماشای مردم دنیا به صورتی برهنه، تنها می گذارد.

و در این عریانی هم از ما چهره ای راست تر به چشم عالم نشان می دهد و از ما نیز به خودمان چهره ای را نشان می دهد که همواره می خواسته ایم مخفی بداریمش.

داستان پنجاه میلیون دلار روایت جایزه ای است که برای سر بن لادن گذاشته اند و مردی به طمع این مبلغ خود را به آب و آتش می زند تا او را بیاید و چون از یافتن او در جستجویی مخاطره آمیز ناامید می شود

ناگهان فکری شیطانی به سرش می زند.

 

برادرش را می بیند که هم چهره بن لادن است. برادری که سر بریده او می تواند مبلغ زیادی برای او به ارمغان آورد و هیچ کسی نیز نتواند به موضوع شک کند.

اینگونه نویسنده با طنزی تلخ وارد روان شگفت آدمی می شود که در دو راهی شرافت و اشرافیت اسیر مانده است.

داستان بعدی داستان مردی است که در آغوش معشوقه اش در غرب خبر کشته شدن زنش را می شنود و وقتی متوجه می شود پسر خودش به خاطر غیرت و مسایل ناموسی مادرش را کشته است. نمی

 

تواند خوشحالی اش را پنهان کند و تقابل این مسرت با حیرت معشوقه غربی اش تقابلی از رویارویی شگفت سنت افغانی با جهان بیرون است.

در داستان بعد فرمانده پلیس است که در جستجوی دزدان به فرزند خودش بر می خورد و دو باره با نوعی تقابل مواجه می شویم که در زندگی افغانی فراوان اتفاق می افتد.

داستان جهان مدرن، داستان مردانی سنتی است در حقیقت فرماندهان جهادی که از افغانستان برای شرکت در سمیناری به غرب آمده اند و شب در هتل با وسایل جهان جدید ذوق زده می شوند و صبح با

چهره های نخوابیده طشت رسوایی شان از بام می افتد.

 

داستان "کیف"، روایت پیرمردی است که در کیف دستی اش جسد مرده کودکی را چون گنجی گرانبها حمل می کند و سربازان طمعکار و راهزن را شوکه می کند.

 

باقی داستان ها هم به همین شکل روایت تقابل های شگفت و جادویی زندگی افغانی است.

 

مزاحم تلفنی که به خانه خودش به اشتباه مزاحمت تلفنی ایجاد می کند و یا خانواده ای که از بمباران می گریزند اما سرمای هوا بی هیچ حمله ای آن ها را می کشد.

تقابل بعدی یا در حقیقت داستان بعدی روایت مردی است که در مهاجرت عاشق دختری می شود که بعد ها در می یابد دختر خود اوست.

 

داستان های عبدالوکیل شینواری همه روایت تقابل های بیهوده و از جانبی مضحک زندگی شگفت افغانی است.

 

این داستان ها قصه های جهانی جادویی است. داستان ها همه در شیوه واقع گرایی نوشته شده اند. اما با این همه نوعی ریالیسم جادویی را هم باخود دارند.اگر چی به هیچ وجه مشخصات ریالیسم جادویی

را ندارند. این در حقیقت جادوی زندگی افغان هاست. زندگی سرشار از جن و پری و شیطان. زندگی اسرار آمیز غرق در شیطان که شیاطین و اجنه و دیو ها از هر جای این زندگی سر بلند می کنند.

 

مهم ترین شگرد آقای شینواری نیز همین توصیفات روایی است. اگر چه توصیف های او عموما کلی اند و به ندرت وارد جزییات می شوند. نویسنده به طور کل به جزییات اهمیت نمی دهد. او هیچ وقت به شکل

معمول شخصیت سازی نمی کند. ش خصیت های او همه آدمهای بی چهره اند یا در حقیقت آدمهایی هم چهره. انگار همه شخصیت های داستان ها همه یک نفرند که در هر جایی به شکلی تازه سر بیرون

 آورده و ماموریت نو یافته اند.

 

آدمی که حالت ها و تفکراتش تغییر نمی کند تنها در مو قعیت های مختلف نقاب های متفاوت به چهره می زند. به این ترتیب می توان داستان های وکیل شینواری رانمونه ای از روایت متفاوت داستان

نویسان افغانستان از وقایع به حساب آورد و شاید همین مساله نیز بوده است که ناشر آمریکایی دورانس را متقاعد کرده است تا ترجمه انگلیسی این کتاب را با ترجمه زیبای رشید ختک منتشر کند. 

بدون شک این اقدام می تواند آغازی تازه باشد از به جریان افتادن ادبیات امروز افغانستان در جامعه ادبی مغرب زمین.

 

  برگرفته از سایت بی بی سی

www.roshanak.nl